جابربن عبدالله انصارى ميگويد: روزى پيامبراسلام پس از نماز عصر با اصحاب و ياران نشسته بودند كه پيرمردى با لباس هاى مندرس و در كمال ناتوانى كه نشان ميداد از راه دورى با گرسنگى آمده وارد شد. عرضه داشت مردى پريشان احوالم، مرا از برهنگى و گرسنگى نجات ده، رسول اسلام فرمود اكنون چيزى نزد من نيست ولى تو را به كسى راهنمائى ميكنم كه نيازمندى هاى تو را برطرف كند، راهنماى به كار خير مانند كسى است كه آن كار خير را انجام داده است، من تو را به خانهاى ميفرستم كه عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!
روی کیک تولدت جایی برای شمع نیست..
برخورد امیرالمؤمنین(ع) با دشمن دردمند
كه ,تو ,گرسنگى ,كار ,كسى ,خير ,تو را ,را به ,كار خير ,ميكنم كه ,راهنمائى ميكنم
درباره این سایت