در يکى از شهرهاى ايران، زن و مردى با هم عروسى کردند، يک سال و چند ماه از عروسى ايشان گذشت و خداوند کودک سهماههای به آنها هدیه کرده بود. در شب سردى از زمستان زن و شوهر و کودک همگى در اتاق خواب هستند که ى تصميم مى گيرد از آن منزل سرقت کند. نيمه شب وارد اتاق مى شود، مى بيند زن و شوهر جوان خوابند، تمام اثاث ها هم نو است، قالى ها، فرش ها. داخل کمد لباس هاى قيمتى، طلا و نقره هست، خيلى خوشحال مى شود. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!
روی کیک تولدت جایی برای شمع نیست..
برخورد امیرالمؤمنین(ع) با دشمن دردمند
مى ,زن ,ها ,اتاق ,کودک ,عروسى ,زن و ,و شوهر ,خوابند، تمام ,جوان خوابند، ,شوهر جوان
درباره این سایت