عبد صالح مرحوم حاج ابوالفضل صنوبری فرمود: در سال 1337 یا 1338 شمسی ، با تاکسی کار می کردم. به خیابان بوذرجمهوری غربی رسیدم. آن روز ، اتوبوس شرکت واحد نبود و مردم ، در صف ایستاده بودند. دیدم دو زن ، جلو آمدند : یکی بلند قد و یکی کوتاه قد. گفتند : یک نفر از ما می رود چهار راه لشکرو دیگری می رود خیابان آریانا (مالک اشتر فعلی) و هریک ، پنج ریال می دهیم. من هم قبول کردم. زن بلندقد ، پیاده شد و کرایه خود را داد. عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد!
روی کیک تولدت جایی برای شمع نیست..
برخورد امیرالمؤمنین(ع) با دشمن دردمند
، ,زن ,تاکسی ,خیابان ,قد ,یکی ,می رود ,رود خیابان ,دیگری می ,لشکرو دیگری ,خیابان آریانا
درباره این سایت